درویشی گمنام

جــز الف قـد دوسـت در دل درویــش نیسـت........... خــانــه تنگیسـت دل جــای یکــی بیـش نیسـت

درویشی گمنام

جــز الف قـد دوسـت در دل درویــش نیسـت........... خــانــه تنگیسـت دل جــای یکــی بیـش نیسـت

دست چنی از گلستان

بسم الله الرحمن الرحیم

منت خدای را عزو جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرود می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات . پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب ـ

از دست و زبـــــان کـــه برآیـــد

کــز عهــده شکــرش بدر آیــــــد

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده . پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد ـ

ای کریمی کــــه از خزانه غیب          گبر تــرسا وظیفه خـــــور داری

دوستـــــان را کجا کی محروم          تو کـــه با دشمن این نظــــر داری

فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرمود تا بنات در مهد زمین بپرورد . درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیعکلاه شکوفه بر سر نهاده . عصاره تا کی به قدرت او شهد قایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته ـ

ابر و باد و مـــه و خورشید و فلـــک در کـــارنــد

تـــا تو نانی به کف آری و بـــه غفلت نخـــــــوری

همـــه از بهــر تو ســرگشته و فـــــــرمانبـــــردار

شـــرط انصاف نبــــاشد کــــه تو فـــرمــان نبــری

در خیر است از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم ـ

شفـــع مطــاع نبـــی کــریم

قسیـــم جسیــم نسیــم وسیـم

هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روز گار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض فرماید بار دیگرش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید: یا ملایکتی قداستحییت من عبدی و لیس له غیری فقد غفرت له. دعوعتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم ـ

کرم بیــن و لطف خـــداونــدگــــــار

گنه بنــده کـرده است و او شرمسار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد