مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
|
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم | |
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
|
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم | |
به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل |
|
چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم |
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
|
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم | |
گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند
|
بحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم | |
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی
|
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم | |
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
|
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم | |
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه
|
که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم | |
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
|
نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم | |
به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن
|
چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم |
***************************
حـــافــظ علـــیه رحمـــه