درویشی گمنام

جــز الف قـد دوسـت در دل درویــش نیسـت........... خــانــه تنگیسـت دل جــای یکــی بیـش نیسـت

درویشی گمنام

جــز الف قـد دوسـت در دل درویــش نیسـت........... خــانــه تنگیسـت دل جــای یکــی بیـش نیسـت

اطورا قلب

     اطوار (مراتب) قلب

بدان همان گونه که هر آسمانی از آسمانهای هفت‌گانه محل ستاره‌ای است، هم چنین هر طوری (درجه‌ای) از اطوار قلب نیز کانون جوهری است از جواهر رحمانی یا نفسانی، مثل فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: مردمان معادنی هستند همچون کانهای طلا و نقره.

اما طور(درجه) اول که نامش را صدر گفته‌اند که جایگاه و کانون اسلام است همچون فرمایش خداوند تعالی:  " آیا کسی که خداوند دلش را(صدرش را) به اسلام گشاده است از سوی پروردگارش از نور هدایت برخوردار است؟" پس هر گاه این جایگاه از اسلام منع کرده شود تبدیل به کانون ظلم و کفر و محل وساوس شیطان و تسویل نفس می‌گردد. شیطان را جز در صدر تصرف و تسلطی نیست همچون فرمایش خداوند که:  " در صدرهای بشری وسوسه می‌کند.  " محقق است که صدر است که محل وسوسه شیطان است و صدر پوشش دل است و برای چنین وسواسی راهی به اعماق دل نیست از آن جهت که او گنجینه پروردگار است همچون قول خداوند تعالی که فرموده است:  " هر پادشاهی را گنجینه‌ایست و گنجینه من در زمین دل بنده مؤمن من است.  " و نیز از آن روی که دل در عالم هستی همچون آسمان است در عالم. پس همچنانکه شیاطین از آسمانها به وسیله ثواقب رانده شده و می‌شوند به همانگونه نیز با درخشش آثار جلال و انوار حضرت ملک جبار رانده می‌شوند.

طور دوم که نامش را قلب گفته‌‌اند و آن کانون و معدن ایمان است و از اینرو هر گاه در قرآن ذکری از ایمان شود به کلمه قلب آراسته شده است و یا قلب که به ایمان آراسته شده است. مانند قول خداوند تعالی :  "آنان کسانی هستند که در قلب‌هایشان ایمان نوشته شده است.  "  و نیز قلب محل انوار عقلیه از عوالم روحیه نوریه است مثل قول خداوند:  " از برای آنان قلوبی است که به آن قلبها تعقل می‌کنند" و همچنین محل بینایی است مانند قول خداوند:  " نه فقط دیدگانست که نابینا می‌شود بلکه قلبهایی نیز که در اندرون سینه‌هاست نابینا می‌گردد".

طور سوم شغاف است و آن کانون محبت و عشق است و مرکز شفقت خلائق مثل قول خداوند تعالی " محبت زلیخا به یوسف به انتها درجه خود رسید" و بدان که محبت خلق از شغاف نمی‌گذرد که شغاف همان غلاف قلب است.

طور چهارم و آن فواد است که محل مشاهده و رویت صادقه است همچون قول خداوند تعالی " آنچه دید دلش دروغ نپنداشت"

طور پنجم که نامش را مُجتده دل نامیده است و آن کانون و معدن عطایای الهی است و آنجاست که کانون محبت خداوند رحمن است و مخصوص به خود اوست.

طور ششم که نام آن سویدا گفته‌‌اند و آن کانون و معدن حکمتها و اسرار الهی است و محل اسماء و شناخت مسمیات است. مثل قول خداوند تعالی:  " همه نامها را به آدم آموخت سپس همه آنها را به فرشتگان عرضه داشت. " و در اینجاست که انواع علوم الهیه همانهاییکه از فرشتگان نیز پوشیده و پنهان است، بر انسان منکشف می‌شود.

طور هفتم که آنرا مهجة القلب گفته‌اند و آن محل ظهور انواع تجلیات صفات الهی و اسرار روحی است مثل قول خداوند تعالی " که بنی‌آدم را گرامی داشتیم.  " و این کرامتی است که جز انسان هیچیک از موجودات آن را درک نمی‌کند و این مهجه القلب مجموعه جمیع صفات دل است آن زمان که از بیماری و نفاق سالم باشد مثل قول خداوند:  " در دلهایشان بیماریی است.  " از این بیماریها، زیانبخش‌تر از مال‌دوستی و مقام‌پرستی دردی نیست مثل قول خداوند تعالی‌:  " این سرای آخرت را برای کسانی بر روی زمین مقرر فرموده‌ایم که نمی‌خواهند به سرکشی و تباهی بپردازند و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است.  "

(از کتاب نشان از بی نشانها، جلد دوم ، صفحه 252)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد