دیروز که چشم تو بمن در نگریست |
|
خلقی بهزار دیده بر من بگریست |
هر روز هزار بار در عشق تو ام |
|
میباید مرد و باز میباید زیست |
**********************************
عاشق نتواند که دمی بی غم زیست |
|
بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست |
خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار |
|
هجران و وصال را ندانست که چیست |
*************************************
گر مرده بوم بر آمده سالی بیست |
|
چه پنداری که گورم از عشق تهیست |
گر دست بخاک بر نهی کین جا کیست |
|
آواز آید که حال معشوقم چیست |
***********************************
میگفتم یار و میندانستم کیست |
|
میگفتم عشق و میندانستم چیست |
گر یار اینست چون توان بی او بود |
|
ور عشق اینست چون توان بی او زیست |
***************************************
ای دل همه خون شوی شکیبایی چیست |
|
وی جان بدرآ اینهمه رعنایی چیست |
ای دیده چه مردمیست شرمت بادا |
|
نادیده به حال دوست بینایی چیست |
*************************************
اندر همه دشت خاوران گر خاریست |
|
آغشته به خون عاشق افگاریست |
هر جا که پریرخی و گلرخساریست |
|
ما را همه در خورست مشکل کاریست |
*************************************
در بحر یقین که در تحقیق بسیست |
|
گرداب درو چو دام و کشتی نفسیست |
هر گوش صدف حلقهی چشمیست پر آب |
|
هر موج اشارهای ز ابروی کسیست |
*************************************
رنج مردم ز پیشی و از بیشیست |
|
امن و راحت به ذلت و درویشیست |
بگزین تنگ دستی از این عالم |
|
گر با خرد و بدانشت هم خویشیست |
************************************
ما عاشق و عهد جان ما مشتاقیست |
|
ماییم به درد عشق تا جان باقیست |
غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله |
|
می خون جگر مردم چشمم ساقیست |
************************************
چون حاصل عمر تو فریبی و دمیست |
|
زو داد مکن گرت به هر دم ستمیست |
مغرور مشو بخود که اصل من و تو |
|
گردی و شراری و نسیمی و نمیست | |